گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

moon و ماجرای خواب

برای اینکه دختر بانوی ما بدون هیچ مقاومتی و راحت و زود بخوابد اخیرا برایش داستانی ساختیم... نمی دانم کار درستی انجام داده ام یا خیر؟  نمی دانم اسمش را فریب و گول زدن می نامند یا خیر؟ نمی دانم اسمش را تاکتیک می گویند یا خلاقیت؟ هر چه است ما به عنوان یک مادری که دغدغه خواب کودک خود را دارد  برای اینکه دختر بانو راس ساعت 9 شب بخواب برود ماجرایی را برایش تعریف کردیم. البته از نوزادی خواب ساعت 9 شب برایمان حجت و قانون بوده و حتی در هنگام برخی از مراسمات و مجالس حتی عروسی هم رعایتش می کردیم و تا کنون هم ادامه دارد. اخیرا دخترمان تحت تاثیر محیطهایی بود که خواب شب را برایمان سخت کرد. و ما هم بر آن شدیم که به او بگویی...
18 دی 1393

چالش دوم

همیشه از شیر گرفتن برگ گلم برام کابوس بود و البته همچین هم این پروسه راحت ومثل آب خوردن نبود!   چه شبها و روزهایی که برای شیر خوردن گریه می کردی و خوابت می برد و حتی نوازشها و حواس پرت کردنهای من برات کارساز نبود. از اوخر شهریور شروع کردم که وعده های شیر خوردنت رو کم کنم چه بسا که اصلا لب به غذا نمی زدی و مدام هر چند دقیقه برای ته بندی میومدی سراغ اولین و ساده ترین وعده ممکن و اون هم شیر من بود.   خلاصه هفته های زیادی گذشت و وعده ات به یک وعده موقع خواب شب رسید. با چه تلاشهای مستمر و سختی تونستم  بعد از ظهرها  بدون شیر بخوابونمت. هر چه که بود و نبود الان یک هفته است دیگه شیر شبت قطع شده و البته الان خواب...
3 دی 1393
1